آنجا که نمک به سود ما میگندد
شیخان و عوام:گریه! دل میخندد
عاشق چو غم سود و زیان را خندد
داند که جهان همین و: جان میگردد
طوفانِ حوادث را: رقصی زن و دَرش اِفتا
عشّاق چنین باشند: رقصان و بهجانشیدا
هر لعبتِ جانانه، عشّاق چنین آراست:
بی صورت و بی سیما: در کار؛ نهانپیما!