متون و اشعار مشک

متون و اشعار مشک

انتشار مطالب با ذکر منبع، آزاد است.

طبقه بندی موضوعی


یک شبی باز آمدش آن ماه‌رو

برد جان‌اش از برای گفت و گو

چشمها را بسته با جانش بدید

این چنین از عالم امکان جهید

 

کودکی شد پرشرار و بی‌قرار

رفت با ماه‌اش ورای این دیار

 

صحنه‌ها دید و گذشت قرن‌ها

حکم این بودش: سکوتت ابتدا!

 

ساکت و مست و خرامان می‌جهید

آن حکایتها به گوش جان خرید

 

گرچه در فهم آمد و ایجاد و خیز

آن حقایق مستتر رو کرد و نیز

 

در عدم راه حقش خلوت بیافت

در وصال عشق او دیگر نتافت

 

شعله‌ای شد خرمن آدم درید

هرچه مغز و پغز را دیگر ندید

 

رفت و دید آن شعله‌های سینه‌سوز

هرچه آتش دید بر جان کرد دوز

 

صحبتی شد رقص و حالی جاودان

از ازل یادش همه در لامکان

 

رفت در خلق عوالم‌های دور

چون گذشته سینه‌چاک و در عبور

 

مُشک را حالی خوش آمد زین کلام

هان که وقت خامشی، عیش مدام

مثنوی7

موسیقی: اجرای زیبای پاواروتی Nessun dorma

بشنویم و ببینیم در: آپارات  -  تلگرام

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.