گفت: نامیرایی مردان حق
بعد مردنها، تولدها بحق
نی چو مردم گیربند عقل دلق
دائما جان اسپرند، عینا چو خلق!
غرقه در موسیقی و انوار حق
بی خود از خود ساقی و ابزار حق
تک به تک از خالقان جمله نهان
در تعهّد، رازدار و سختجان
کو به کو رفتند و چون دریا شدند
عشقافشان خادم رویا شدند
در درون انجام فرمانهای دوست
در برون هم امر و اجراهای اوست
از سنن، آداب و هر عن کندهاند
هر چه خلق عاشق، به دور افکندهاند
نازنین! گر طالب عشق حقی
تَرک! قالبهای گلنوش و تقی
هر چه آئینها قویتر، خرتری!
وانه این اسباب، ورنه آخری!
تا به کی در آی و شد در این جهان؟
پر بزن! پرواز! نه؟! باشد! بمان!
هر چه این شیرینبیان فریاد کرد
نی برای خلق، ماهاش شاد کرد
مُشک طنّازی برای ما نمود
آتشش افزود در کشف و شهود
موسیقی کلاسیک An Artist's Life
بشنویم در: آپارات - تلگرام
دست افشان پای کوبان در رهاش
در کمک بر عالمی از درگهاش
رفت و آمد کارشان بالا و زیر
جمله مردان در ره خلوتگهاش
لحظهای آیند و در آنی روند
هرکجا کاری که باید از مهاش
حق به جان عاشقان ممهور شد
کلّ عالم در مثل: منزلگهاش
خالقان، ذرّات هستیبخش حق
در همه جان و جهانها شَهرَهاش!
باز بوی مُشک پیچیدن گرفت
از نوای حقّ و نور ناگهاش
موسیقی بیکلام ارمنی Katil - Crossing p
بشنویم و ببینیم در: آپارات - تلگرام
در میان رزمها تو آگهی
گر نباشی بهتر آنکه وانهی
هرچه تو هوشیارتر پُردَردتر
با توکل بر خدایاش،بَرجَهی
مُشک
راز بگویدت که عاشق شوی
رشد کنی خادم واثق شوی
نه بر همه جار زنی ها و وا!
ورنه بدان همی که فاسق شوی
مُشک
موسیقی بشنویم: ХАННА - Омар Хайям | هانا - عمر خیام | موسیقی
روسیه
در باب آفرینش، بحثی و گفتگو شد
در خلقت ملائک، آن شاه رازگو شد
ترسیم کرد زایش، تفهیم کرد ایجاد
آن ماه ما مجدد، در نقش قصهگو شد
مُشک
دردآوران
کویش پیوسته در سجودش
آتش به جان هماره در وادی وجودش
رقصان به خون و آتش، دستان بشسته از جان
ماهش بگفت این راز در محضر شهودش
در محضر دوست دی نشستیم
با شاه جهانش عهد بستیم
جز خدمت جانانهی آن شاه
بر کلّ جهان طرف نبستیم
مُشک
موسیقی بشنویم : روز راز و نیاز از گروه عرفان | Irfan – Day To Pray
در روح: به بالاییم، در خلق: به پایینیم
قرنیست که در بیرون فاشش شده ما اینیم
اسرار همیشه بود، در گفت و شنودی گرم
شاهش به بیان در داد: در روح به آذینیم
مُشک
موسیقی بشنویم : موسیقی اتریال زیبا از گروه بلغاری عرفان Irfan - Ispariz