متون و اشعار مشک

متون و اشعار مشک

انتشار مطالب با ذکر منبع، آزاد است.

طبقه بندی موضوعی

۲۰۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اشعار مشک» ثبت شده است


عاشقان فهمیدی و دیگر تو چه؟

آن بهاران دیدی و دیگر تو چه؟

در زمستان کهکشان دیدی و تو

چرخ را خندیدی و دیگر تو چه؟


مُشک

دوبیتی127

 

موسیقی: زادگاه از گروه مغولی Sedaa
بشنویم در: آپارات  -  تلگرام

  • مُشک


از هر چه برید عشق او سرپا ماند

از دار و ندارش عشق پابرجا ماند

دادش همه را که ذره‌ای عشق خرد

آن عشقِ بنخریده بیامد جا ماند

مُشک


دوبیتی126

 

موسیقی ارمنی Gusan Ashot -Sari Sirun Yar

بشنویم در: آپارات  -  تلگرام

متن انگلیسی این ترانه‌ی ارمنی: اینجا

  • مُشک


با کور و کران تو را چه کار است

القاب و نشان تو را سوار است

بالی زن و رو ورای اینها

خواهی بروی ز هرچه زار است


مُشک

دوبیتی125

 

موسیقی کلاسیک / اپرا Aida Garifullina

بشنویم در تلگرام

  • مُشک


بازی و بازی و عالم این بُوَد

در ره‌اش طنّازی و چونین بود

هر کسی راه خودش تنها رود

ره‌نشان آید بخواه و هین بود
 

مُشک

دوبیتی124

 

  • مُشک


آزمون‌ها و خطاهایی چند

تا که سالک به راه‌هایی چند

بعد از آن گذشت و راهش یک

به بر دوست هین رهایی چند

مُشک


دوبیتی123

موسیقی اپرا Dvorak - Moon Song

ببینیم و بشنویم در تلگرام

  • مُشک


از بادسواران ره دوست شدیم

پیموده‌رهی جز آنکه نیکوست شدیم

جان را که ورای نیک و بد پرّاندیم

پیمانه‌کش مه که شه اوست شدیم

مُشک


دوبیتی122

موسیقی تصویری Ennio Morricone - Le vent, le cri

بشنویم و ببینیم در: آپارات  -  تلگرام

  • مُشک


سیطره‌ی دیو و ددان را نبین

روح گواه است دهان را نبین

پشت دوچشمت کلمات حق است

ذات ببین روی جهان را نبین

مُشک


دوبیتی121

  • مُشک


همه جان موسقیّ و نور گشتید

رها از جسم و جان‌دستور گشتید

شما ای خادمان حضرت دوست

رها از غیر او، مستور گشتید

مُشک

دوبیتی120

 

  • مُشک


دائم‌الپرواز و دائم‌خدمتیم

کار و بارّمان همین، در حشمتیم

هر نوایش را که بر جان می‌خریم

منفصل از عالم و از نعمتیم


مُشک

دوبیتی117


موسیقی فولک ارمنی: تو را می‌خوانم بیا

بشنویم در: آپارات  -  تلگرام

  • مُشک


چون عقابانیم و گاهِ رفت شد

یک دمی آییم و اینک وقت شد

وقتِ آن بازآمده بر این زمین

سینه‌چاکان یافته خوش‌وقت شد
 

مُشک

دوبیتی116

 

موسیقی بی‎کلام Philip Glass – Metamorphosis
ببینیم و بشنویم در: آپارات | بشنویم در: تلگرام

  • مُشک


او در میان جان بود من در هوای نفسم

هر لحظه با من و ما غافل بدم گسستم

عمری دراز طی شد تا لایقش بگشتم

او با من است اکنون شکر عاقبت برستم
 

مُشک

دوبیتی112


موسیقی Instrumental Armenian saxophone,clarinet

بشنویم در: آپارات  -  تلگرام

  • مُشک


شورید و درخشید در آن آتش، روح

در گاهِ به یاد آمدِ جانش به وضوح

در درد و شعف به خدمت‌اش گام نهاد

جان و دل خود سپرد‌ه و شد مفتوح
 

مُشک

دوبیتی111

 

موسیقی + متن فارسی ترانه Sayat Nova - Tamam Ashkhar

بشنویم و بخوانیم در تلگرام

  • مُشک


از هر چه به جز جان به فدایش کردیم

حال جان نیز فدای آن نوایش کردیم

خوردیم ز باده مست‌جان‌اش گشتیم

عالمی باز حواله بر صدایش کردیم

مُشک


دوبیتی109


موسیقی ارمنی Sayat Nova - Nazani

بشنویم در: آپارات  -  تلگرام

  • مُشک


هر حکایت اتّفاق روح شد

جملگی‌شان اشتیاق روح شد

روح در رقص آمد و در تجربه

یک‌به‌یک‌شان احتراق روح شد
 

مُشک

دوبیتی108


موسیقی بی‌کلام ارمنی amvel Yervinyan-Yemmo
ببینیم و بشنویم در: آپارات  -  تلگرام

  • مُشک


موسقی آید ز پیش ماهتاب

زان مه‌اش آن را ندیدی ره متاب

کار عالم جمله از موسیقی است

موسقی آید دلیل هر شهاب
 

مُشک

دوبیتی106


موسیقی کلاسیک Palladio

ببینیم و بشنویم در: آپارات  -  تلگرام

  • مُشک


شادمان و خون‌فشان آماده‌ایم

از سوی‌اش با هر نشان، آماده‌ایم

جان و مال و هرچه داریم آنِ او

قرن‌ها گیسوکشان آماده‌ایم

مُشک


دوبیتی101

موسیقی راک کشور مالی - Tinariwen

ببینیم و بشنویم در: آپارات  -  تلگرام

  • مُشک


هر کسی را گُل‌ستانی ساختند

هر که در عالم نشانی ساختند

گر طلب کردی گلستانِ دلت

رو بدان یاران جانی ساختند

مُشک


دوبیتی98

 

موسیقی کلاسیک Voices of Spring Waltz
بشنویم در: آپارات  -  تلگرام

 

  • مُشک


یک دمی را با شهان بنشسته‌ای

یک دمی حالا به گوشی جسته‌ای

درک ایزد اندکی بالا و زیر

او که داند دست از جان شسته‌ای

مُشک


دوبیتی97

 

موسیقی Johann Strauss II - Morning Papers

بشنویم در: آپارات  -  تلگرام

 

  • مُشک


ساقی به در میکده باز آمد

با خنده و رقصان و به راز آمد

هر که تشنه بودش به نیاز آمد

عهدی‌ست که این قصه دراز آمد

مُشک


دوبیتی95

موسیقی اپرا پاواروتی Pavarotti

بشنویم و ببینیم در: آپارات  -  تلگرام

  • مُشک


شمشیرزنی خسته اسباب سفر بسته

در عشق خدامردان بر هر خطری جسته

 

گاهی پی نیشابور گاهی ره گرگان برد

گاهی اثری، آخر، سر را به گریبان برد

 

دانست خدامردان اینگونه نباید یافت

جز خدمت و خلقیدن آن راه نشاید یافت

 

هانجا که بودش بنشست چون نکته‌ی حق دریافت

تسلیم به ماه او، شمشیر منم برتافت

 

برخاست سوی کاری، بی‌نام‌ونشان باری

حق راه ببردش تا، یک دهکده، انباری

 

مشغول به کاری سخت، خوابش ته آن انبار

روبید و زدودش گرد، با میل نه از اجبار

 

انبار درخشان شد بعد از دو سه روزی چند

شمشیرزن ما نیز، راضی، پرفروزی چند

 

آمد چو برون زانجا دیدش همه جا زیبا

پیری به سر ره دید گندیده و نازیبا

 

قدری به تامل شد، ناگه به درون آگه:

"آن پیر ز شیطانان، شمشیر! سرش کوته!"

 

آن پیر که زیبا بود در ظاهر و عن‌باطن

شمشیرزن ما دید آن باطن متعافن

 

مجرا به کفایت بود ای مشک هنر کردی

شمشیرزن ما شد در راه خدامردی

مُشک


مثنوی5

بهترین های چایکوفسکی - موسیقی کلاسیک Tchaikovsky

بشنویم در: آپارات  -  تلگرام

 

  • مُشک