دولت و دینداری و بوی امید
از کلاشان برنیاید، کس ندید
زهد و لاف عاشقی هر دم زنند
لیک نامد عاشقی زانها پدید
سر فرو برده به آخور این خران
در فرار از حقّ و اهلش بس شدید!
در لباس عاشقان در های و هوی
سیرت اما من چه گویم، حق بدید
ذات شیطانی شان جز عاشقان،
خلق کی بیند در این عصر حدید؟
گرچه این غصّه برای خلق نیست
رزمجویان، بطن قصّه، ناپدید
هر کجا طفلی ز شیطان رخ نمود
عاشقی در وقت لازم سر رسید
پس بهوش ای دلقک عارفنما
عرعرت کم! طینت خود کن جدید
در سحر نجوای ماه و بخت مشک
تا به خدمت، این غزل را آفرید
موسیقی آلتای Altai Kai – Golden Lake Morning
بشنویم در: آپارات - تلگرام
در میان رزمها تو آگهی
گر نباشی بهتر آنکه وانهی
هرچه تو هوشیارتر پُردَردتر
با توکل بر خدایاش،بَرجَهی
مُشک