بازیگر نقش خود فارغ ز هر اقلیمست
آن نقش محوّل نیز پیمانهی تسلیمست
میچرخد و میرقصد در هرچه شهش فرمود
آن عاشق دُردیکش در وادی تعلیمست
مُشک
بازیگر نقش خود فارغ ز هر اقلیمست
آن نقش محوّل نیز پیمانهی تسلیمست
میچرخد و میرقصد در هرچه شهش فرمود
آن عاشق دُردیکش در وادی تعلیمست
مُشک
همصحبتی یار تو جوییدی
در نوکریاش راه تو پوییدی
فارغ
ز تن و عقل تو روییدی
پس رایحهی روح تو بوییدی
مُشک
موسیقی بشنویم: موسیقی پرتغالی ترانهی دریا (پلهای شیرین) Dulce Pontes
بالهایت بگشا سوی من آ
از میان چشم پنهان خدا
سر تسلیم و اطاعت داری؟
بشکن من تا که بشنوی ندا
مُشک
ز خوشیها بگذشتم به قمار عاشقانه
ز تن و ز جان گسستم به هزار تازیانه
منِ خود به دار کردم که ندای یار آمد:
مرحبا! حال رسیدی به وصال جاودانه
مُشک
موسیقی بشنویم: گیتارنوازی و خوانندگی آرتور مسچیان
عاشق ز نوا زیر و زبر شد
جانانه به راهِ پرخطر شد
خرسند ز درد و آتش راه
مستانه ز راه عقل در شد
مُشک
قرنها دل درسها آموخته
از زبان عاشقان سوخته!
هم شنیده هم رمیده تاکنون
آب در هاون همی میکوفته!
ذرهای از رازها بیرون نشد
عاشقش این راز بر جان دوخته
شعلهبازی کن اگر خواهی وصال
در عمل باید همه اندوخته
هرچه گفتند و شنیدیم از ازل
قصهای بود! عاشقش، نفروخته!
عشق حق با جان خریداری شود
مُشک، این رازش به جان آموخته
در بزم عاشقان، آتش نوا نبود
بر هر که مبتلا، آتش دوا نبود
آتش بهانهای بر درک عشق او
ورنه بدان همی، آن جز هوا نبود
مُشک
دیرزمانیست ماه آیدم از صوت و نور
گاه ملاقات شد به سرزمینهای دور
حرف و عمل شد یکی از قِبَلِ شاه ما
عشق کلیدش بود اگر نباشی تو کور
مُشک
موسیقی بشنویم : سفر مُغ از راجنا | Rajna – Voyage of the Magus
جان عشّاق به می رنگین است
آن می ناب که آهنگین است
از نوایش خون و آتش خیزد
غیر را نکته بسی سنگین است
مُشک
موسیقی بشنویم : موسیقی پست راک از ژائوزه Zhaoze-Intoxicatingly Lost