حرفی که باید گفته شد
کو خامها که پخته شد؟
دیدارها باشد درون
بیدار و اینجا: خفته شد
دوستان را بوسیدم و رفتند.
دشمنان نیز.
من ماندم و ماهم.
گفت: چونی؟ گفتم: هی.
گفت: چرا هی؟
گفتم: هر وقت حضورت مستدام بود، گویم: عالی.
گفت: هستم. همیشه. تو نمیبینی.
گفتم: چطور توانم دیدن؟
گفت:
هوش دار:
صبر!
درون!
رو!
باش!
دریاب!
آی!
اینجایم.
همیشه...
موسیقی Lofti Bouchnak and Sahale - Djiin
جویندهی راهش به سفر شد
گویی همه عالم یک نفر شد
آمد به درون رفت برون هان
تا عاقبتش گاه ظفر شد
نقاشی از ان مگیل | Anne Magill