پیوسته به هر کجا، کتابت
صوتش به دلیری و نجابت
هر یک به زبان درک خود، کرد
نشر سخن حقش اجابت
از عقل گذشتند و شدند سوی باده
از جان بگذشتند و به عالم عشق داده
از هر چه که بود، در ره دوست
دست شستند، به حرف هست ساده
حال عشّاق در این دایره دیگرگونست
جان عاشق به تب وصال او گلگونست
هر چه عاشق به سکوت اما صحبت بسیار
جملگی رقصکنان ندای او اینگونست
آهنگ زیبای Imen Mehrzi - Mahboubi
در مسلک عشق، تو صبوری کن
از حرص و غرور و خشم دوری کن
گر
مُشک شنیدی تو ندای ما
از وادی بی خودان عبوری کن
موسیقی بشنویم: راز عشق ETHNO World – Love Secret
بر پیکرهی روح، نقوشی چند
کز حاصل اعصار خموشی چند
گردید عیان، دوخت به جانِ روح
در وقتِ رهایی از چموشی چند
هر چه ساکتتر در اسرار خدا
میدهد حق بیشتر از آن ندا
هر چه بالاتر روی تو کو به کو
میشود پررنگتر کوه از صدا
گر چه پرنورند اما ظرف تو
درک خواهد کرد آن یکیک جدا
صبر و عشقت شد کلید وادیاش
در بگردیدن به ره همچون گدا!
خدمتش، پیوسته، بیچونوچرا
این چنین شد کل عالم همصدا
باز این مشک آمدش در هویوهای
آتشی زد عاشقان را، بیصدا!
دمبهدم نو میشود این داستان
از نوای حق که هست از باستان
میخرامد میدرد نو میکند!
حق بفرمودش چنین، در آستان
مُشک
نقش او چون دگران در بیرون
بیمثل در روح در وقت درون
همه جا خدمت حق در همه حال
عارفش، ورای این عقل زبون
مُشک
جایی بودش ورای این چرخ کبود
دیدارش، فراتر از گفت و شنود
جز عاشقی و طاعت حق هیچ نبود
دریافت، ارائه، جان مطلب این بود
مُشک
موسیقی بشنویم: روح اپرا Emma Shapplin – Phantom of the Opera
بازیگر نقش خود فارغ ز هر اقلیمست
آن نقش محوّل نیز پیمانهی تسلیمست
میچرخد و میرقصد در هرچه شهش فرمود
آن عاشق دُردیکش در وادی تعلیمست
مُشک
ز خوشیها بگذشتم به قمار عاشقانه
ز تن و ز جان گسستم به هزار تازیانه
منِ خود به دار کردم که ندای یار آمد:
مرحبا! حال رسیدی به وصال جاودانه
مُشک
موسیقی بشنویم: گیتارنوازی و خوانندگی آرتور مسچیان
دیرزمانیست ماه آیدم از صوت و نور
گاه ملاقات شد به سرزمینهای دور
حرف و عمل شد یکی از قِبَلِ شاه ما
عشق کلیدش بود اگر نباشی تو کور
مُشک
موسیقی بشنویم : سفر مُغ از راجنا | Rajna – Voyage of the Magus
در میان رزمها تو آگهی
گر نباشی بهتر آنکه وانهی
هرچه تو هوشیارتر پُردَردتر
با توکل بر خدایاش،بَرجَهی
مُشک
در باب آفرینش، بحثی و گفتگو شد
در خلقت ملائک، آن شاه رازگو شد
ترسیم کرد زایش، تفهیم کرد ایجاد
آن ماه ما مجدد، در نقش قصهگو شد
مُشک
دردآوران
کویش پیوسته در سجودش
آتش به جان هماره در وادی وجودش
رقصان به خون و آتش، دستان بشسته از جان
ماهش بگفت این راز در محضر شهودش
در محضر دوست دی نشستیم
با شاه جهانش عهد بستیم
جز خدمت جانانهی آن شاه
بر کلّ جهان طرف نبستیم
مُشک
موسیقی بشنویم : روز راز و نیاز از گروه عرفان | Irfan – Day To Pray
در روح: به بالاییم، در خلق: به پایینیم
قرنیست که در بیرون فاشش شده ما اینیم
اسرار همیشه بود، در گفت و شنودی گرم
شاهش به بیان در داد: در روح به آذینیم
مُشک
موسیقی بشنویم : موسیقی اتریال زیبا از گروه بلغاری عرفان Irfan - Ispariz