متون و اشعار مشک

متون و اشعار مشک

انتشار مطالب با ذکر منبع، آزاد است.

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نجوا» ثبت شده است

 

به هر پیمانه جانی را رها کردم

تو دانی کس نداند من چه‌ها کردم

لبان بستم عمل کردم به هر نجوا

خموش و سربه‌کار و بی‌صدا کردم

مشک

دوبیتی262

اثر هنری از øjeRum

 

موسیقی Hans Zimmer - Duduk Of The North  + Jivan Gasparyan

بشنویم در : آپارات | تلگرام

  • مُشک


لحظه‌ای ناگه دلش تیری کشید

در میان خویشتن نجوا شنید

 

چشمهایش بست و چشم دل گشود

پر زد و در روح اوضاع را بدید

 

رفت در اعماق جان تا نوش کرد

آن صدایی کز مه‌اش آمد پدید

 

بی‌دل و بی‌تاب گشت و بی‌قرار

تا فرود آمد در آن صوت سپید

 

حال در وجد آمد و حالی قریب

سهمگین‌بادی که در جانش وزید

 

لحظه‌ای مبهوت از آن صوت عظیم

سرخوش آنگاه و ورای جان پرید

 

دید یارانی به پرواز و عبور

هر دمی نو شد به آنی برجهید

 

خدمتی نو ظرف نویی فهم کرد

در جهانها رفت و از عالم برید

 

بازگشت آنگه به اینجا پیش مشک

خدمتی دیگر در این عصر حدید

غزل28

 

موسیقی فیلم - The Game Begins

بشنویم در: آپارات  -  تلگرام

  • مُشک