نی باده خوریم و نی ز جامیم همه مست
احسنت! تو و فقط تو! پروازت هست؟
باش آنجا که بدان خوشی! همان چاه توراست
عمری به هزار بازآیی و کنون تو سرمست
خامُش شد و جان بُرد سرانجام
خدمت به تمامی همه انجام
حالی نفسی و گلعذاری
خدمتی دیگر، زود، از آن جام
مه گفت: چه مدّتی نباشی؟
داند همه چیز و اینکه اینجام
چندی به سکوت بینمان رفت
تا گفت: بیا به آن ور بام
بی خود شدم و ز جان پریدم
خاموش، میانجان و بهنگام
در حلقه سواران و سپاهی
دیدم همه آماده و همگام
ناگه به خود آمدم بدیدم
مُشکام به میان و خوبفرجام
موسیقی kalandra – Brave New World
پیمانهها پیمانهها زان عاشقان جامها
جمعیتی بُد در طلب در خواب خوش آن خامها
پیدا نشد، پنهان نشد، در جام او حیران نشد
پیدا نه هرگز بر عوام جمله خران بر بامها
بامِ هوی هست و نه هو، آن بامِ خلقِ نامها
بیرون ز دنیاشان شدی بینی تو شیرینکامها
در کوی بینامان بیا رقصی زن و خندان بیا
آنجا که عشاق عزیز جمله ورای دامها
آن خادمان بی هیبتان آتش به خرمنها زنان
شهزادگان کوی حق در کسوت اندامها
یا اینطرف یا آنطرف هی پر نزن بر صد طرف
راهت مشخص کن تمام: از عاشقان؟ خاخامها؟!
گر سوی ما مستان شدی، از آدمی پرّان شدی
آنجا شِنُف آوای مُشک بینی همه احلامها!
موسیقی کلاسیک سمفونی دنیای نو – Dvorak
بشنویم در: آپارات - تلگرام