یک زمزمهی عاشق صد راز نهانپیما
کو یار جهانپیما کز صوت شود شیدا
عمری به تلاش و صبر بر خلق خدانشناس
هر لحظه به کاریم و پیداگر ناپیدا
"یک یار" به هر دوران: صورتگرِ زیبایی
آن یار بیاب ای جان، آن یاور بیجایی
هر راز شنو کمکم، از عشق، به شیدایی
اکنون به سرا بازآ، بیپرده، به رسوایی
چه به عقل پوچ نازی؟
خبرت، خراب سازی
ره دل اساس کار است
که جز آن نبود رازی
هر مصیبتی ز عقل است
تو کنون به احترازی!
گوش عقل هرزه بِکِّش
مرحبا، تو نردبازی
بفرستش به چراگاه
تا کمی تو دل ببازی
سفت کن قلّاده حالا
چه نسیم روحنوازی!
مُشک، عقلت کف دستت
زین سبب قماربازی
عاشقی؟ فارغ ز عقلی؟
این چنین تو یکّهتازی
نقاشی از گالینا پالوز | Galina Poloz Painting
موسیقی بی کلام فیلم Max Richter – Finale
قرنها دل درسها آموخته
از زبان عاشقان سوخته!
هم شنیده هم رمیده تاکنون
آب در هاون همی میکوفته!
ذرهای از رازها بیرون نشد
عاشقش این راز بر جان دوخته
شعلهبازی کن اگر خواهی وصال
در عمل باید همه اندوخته
هرچه گفتند و شنیدیم از ازل
قصهای بود! عاشقش، نفروخته!
عشق حق با جان خریداری شود
مُشک، این رازش به جان آموخته
راز بگویدت که عاشق شوی
رشد کنی خادم واثق شوی
نه بر همه جار زنی ها و وا!
ورنه بدان همی که فاسق شوی
مُشک
موسیقی بشنویم: ХАННА - Омар Хайям | هانا - عمر خیام | موسیقی
روسیه