تا کی نگران این جهانی؟
همواره اسیر تونبانی
لختی بِرَهان خود و پری زن
آنجا که حقت دهد نشانی
زنگار ز جسم و جان زدای و
رو سوی جهانِ آسمانی
آنجا که به بزم ماجراهاست
ساکن شو و بین عزیز جانی
اسرار خدا شنو از آن یار
زان یار زمان و بی زمانی
از بادهی نور و صوت یزدان
لاجرعه بنوش؛ آنچنانی!
آن گاه که مست گشته باشی
از بادهی عشق لامکانی
تکلیف تو را شود هویدا
تکلیف هدایت نهانی
پروندهی مغز را ببندی
دل را سپری به لاجَهانی
در نظم جهانهاست ولی کار
کار تو شود تو را عیانی
تعجیل نکن! شنو حکایت
از مشک ورای کهکشانی
جانم تو را مالم تو را آن دین و ایمانم تو را
نانم دهی آبم دهی فارغ ز انسانم تو را
هیچم ز تو هرچام ز تو مست و خرامانم تو را
این سو روم آن سو روم چون بادِ رقصانم تو را
سیمای صوتت آب من هم باده و هم جان من
اشکم ز تو مشکم ز تو پیمانهگردانم تو را
رسوای عالم گر شدم در دیدهها چون خر شدم
باکم نشد خندهام بشد چون شمع سوزانم تو را
شکرانهی الطاف تو آخر چرا من کم کنم
شرمندهام بربخشدم از تکسوارانم تو را
هر بادهات نوشیدهام زانها بسی بخشیدهام
هرچند دانم کم بُده از روحبازانم تو را
در آسمان چندمت جمع خدامردان تو
دیدم شنیدم یا خدا زین روی حیرانم تو را
: ای مشک ای همکار ما آرام باش و بی هوا
هر لحظهای بادهات دهم بر عرش گردانم تو را!
موسیقی Karl Jenkins – Song of the Spirit
نی باده خوریم و نی ز جامیم همه مست
احسنت! تو و فقط تو! پروازت هست؟
باش آنجا که بدان خوشی! همان چاه توراست
عمری به هزار بازآیی و کنون تو سرمست
از عقل گذشتند و شدند سوی باده
از جان بگذشتند و به عالم عشق داده
از هر چه که بود، در ره دوست
دست شستند، به حرف هست ساده
چو
به نام و ننگ هستی
تو نگو بادهپرستی
همه ادعا تو هیچی
ز
همین خرابهمستی
موسیقی بشنویم: ریمیکس موسیقی مولای Lotfi Bouchnak
از بادهی ناب می فروشم داد
آن بادهی ناب در خروشم داد
زین گونه ز آدمی برستم من
آنش که بها جان خموشم داد
موسیقی بشنویم: موسیقی بیکلام Hans Zimmer - Coda