متون و اشعار مشک

متون و اشعار مشک

انتشار مطالب با ذکر منبع، آزاد است.

طبقه بندی موضوعی

۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نور» ثبت شده است

 

تا کی نگران این جهانی؟

همواره اسیر تونبانی

 

لختی بِرَهان خود و پری زن

آنجا که حق‌ت دهد نشانی

 

زنگار ز جسم و جان زدای و

رو سوی جهانِ آسمانی

 

آنجا که به بزم ماجراهاست

ساکن شو و بین عزیز جانی

 

اسرار خدا شنو از آن یار

زان یار زمان و بی زمانی

 

از باده‌ی نور و صوت یزدان

لاجرعه بنوش؛ آنچنانی!

 

آن گاه که مست گشته باشی

از باده‌ی عشق لامکانی

 

تکلیف تو را شود هویدا

تکلیف هدایت نهانی

 

پرونده‌ی مغز را ببندی

دل را سپری به لاجَهانی

 

در نظم جهان‌هاست ولی کار

کار تو شود تو را عیانی

 

تعجیل نکن! شنو حکایت

از مشک ورای کهکشانی

غزل40

 

  • مُشک

 

در هیمنه طنّازیِ یاران دیدم

رقّاصیِ آن نورسواران دیدم

زان صوت نهانی که به جان بشنیدم،

کشتیِ خدا پر ز عیاران دیدم

مشک

تصویرواژه

دوبیتی222

موسیقی امبینت Jacob Gurevitsch | Lovers in Paris

بشنویم در: یوتیوب | تلگرام

  • مُشک

 

شور شیرین شه‌اش شهزاده دید

از ندا و نور و زان حق‌باده دید

دل سپرد و حال خود دلداده دید

رنج را پایان و جان آماده دید

 

مشک

 

دوبیتی190

 

موسیقی اپرا کلاسیکال Vivaldi - Vinta à piè d'un dolce affetto

ببینیم و بشنویم 🎶🔥 آپارات  -  تلگرام

  • مُشک


سینه‌هایی سوخت تا ره باز شد

این ره حق، نور، عشق، آغاز شد

فرصت آمد بهر اندک خادمان

آن که بشنید و بدید هم‌ساز شد
 

مُشک

دوبیتی158

 

موسیقی: رباب نوازی همایون سخی

ببینیم و بشنویم در: آپارات - تلگرام

  • مُشک


هان رهروی خونین‌جگر آمد

آن تازه‌رها چو اخگر آمد

دلداده‌ی دوست بود و اکنون

در قامت نوری دگر آمد
 

مُشک

دوبیتی134

موسیقی کلاسیک / فولک Armen Tigranian - ANOUSH

بشنویم در: آپارات  -  تلگرام

  • مُشک


بر نور و نوا، رهسپاری بودی

با عشق به راه بیشماری بودی

امروز ره میانه آمد به میان

حالی به طریق، بر کناری بودی

مُشک

دوبیتی94
 

موسیقی حماسی Sea of Atlas

بشنویم در: آپارات  -  تلگرام

  • مُشک

ز هر آن مدّعی، تو دوری کن

رخت بربند و سوی نوری کن

 

که ره عاشقان جز این نبُوَد

ره مردان فقط همین نبُوَد!

 

چو فدا هرچه بودتت کردی

همه لطفی به خدمتت کردی

 

هر چه داری بدان که او داده

جمله عالم ز صوت او زاده

 

جمله عشّاق ره به خدمت او

تا که شامل شوند رحمت او

 

هر چه خدمت به راه او کردی

کم کمک خود بسان قو کردی

 

پر زدی ماه در میان دیدی!

از ورای بود و نبودها عیان دیدی

 

چو عقاب گشتی و تو برگشتی

همه خدمت به پا و سر گشتی

 

قلب تو جز برای عشقش نیست

حال فرق عقاب و قو در چیست؟

 

قو به شوقش همیشه در پرواز

نه عقاب‌سان رها و در آواز

 

که عقاب از برای خدمت دوست

وارهید ز خود که عالم از اوست

 

قبلِ هر نَفَسی شُکر او می‌کرد

هر نَفَس نه فقط از گلو می‌کرد

 

قلب او نتپید جز برای حضور

زین سبب حق بداد رمز عبور

 

تازه او برسید اوّل راه

مُشک! بس! سخن کوتاه!

مثنوی3

موسیقی "رویای عارف" Loreena McKennitt - The Mystic's Dream

بشنویم در: آپارات  -  تلگرام

  • مُشک


عارفی؟ هم شاعری؟ دستت به خامه؟

این کتاب‌ات نامش است: الدنگ‌نامه!

ساده از نور درونت بخش، ورنه:

در درون رسوا، برون: ناکوک‌جامه
 

مُشک

دوبیتی67

 

موسیقی Kollektiv Turmstrasse - Last Day
بشنویم در: آپارات  - تلگرام

  • مُشک


هرکه در رقص آمد و گردید نور

نی که بی‌نقص ابتدا و بی‌غرور

 

بارها خوردش زمین و گریه کرد

کور و کر بود و نه بر حق تکیه کرد

 

نم‌نمک درکش که والاتر برفت

تازه فهمیدش که بالاتر نرفت

 

فهم کردش که کلید راه حق

پیروی از حرفهای ماه حق

 

چون کمر بستش به الهامات او

لحظه لحظه یافت پیغامات او

 

عقل خوشگل‌پوش زیباروی را

آتشی زد تازه دیدش روی را

 

جمله عشّاق خدا تبریک گو:

آفرین حالاست وقت های و هو

 

حال بیرون آمدی از کام عقل

نی ولی غافل نشو از دام عقل

 

تو کنون دیدی که ذات عقل چیست

پس بدان آنجا بساط و نقل چیست

 

غرقه در شوق و وصال حق شد او

عاشقی شد سرسپرده رزمجو

 

قرنها در خدمت حق کار کرد

ناگهان در لحظه‌ای خود خوار کرد

 

من‌منم‌گویان به هر کویی بشد:

من یکی واصل نه هر قویی بشد!

 

همچو من در لامکان در گفتگو

نیست با حق، تو نرو در جستجو

 

او مرا بالای هر روحی بدید

من ورای هرچه ماهم آفرید

 

مختصر: مه خشتک او چاک کرد!

نام آن عنتر ز گردون پاک کرد

 

در سقوطی سهمگین در سال نو

آمدش حاضر به امکان حال نو

 

در فراموشی از آن گندی که زد

زندگی نو کرد بس دردی که زد

 

دست و پا معلول، ناقص عقلکی

کلّهم تعطیل، همچون دلقکی

 

زندگی‌ها رفت و آمد بعد از آن

تا بفهمید او بُده‌ست از خادمان

 

ماجرای وصل او از سر گرفت

صبر و تسلیم و تواضع برگرفت

 

در ره آن چشمه‌‌سار عقل‌ساب

بس رشادت‌ها بگردید او شهاب

 

ره به سوی وادی شاه نهان

تاخت او افتاده و بی‌گفتمان

 

هر چه هست و شد میان ماه و او

کس نداند، مُشک، آن دیگر نجو

مثنوی2

موسیقی میکس اوریجینال Rapossa – Alhara
بشنویم در: آپارات  -  تلگرام

  • مُشک

 

این غزل پیشکش حضور اوست

هرکه بی نورش: همی بیراهه‌جوست

 

جمله اَعمال عوالم شاهد است

او نه کینه‌جو نه حتی صلح‌جوست!

 

این جهان برساخته از صوت او

پس بدان: خالق اسرار مگوست

 

سخت گشتند به افشای رموز

چه شود؟! فاش هرآنکه رزمجوست

 

جمله اسرار به کس فاش نشد

هرکه مدعی، بدان: اندرزگوست!

 

پند و اندرز خران، جانها نسوخت

هر سکوتی، مزد: ماه رازگوست

 

خدمت بی‌مزد و منت پای دوست

نیک دان آن خصلتِ آزاده‌خوست

 

هر نمایش، حلقه‌بازی، یاوه است

عاشقش داند که آن کس یاوه‌گوست

 

باز مُشکِ ما برآمد در حضور

هرکه دردش، پس هم‌او پیمانه‌جوست

 

غزل9

موسیقی بی کلام Misha Mishenko - Decadance

بشنویم در: آپارات  -  تلگرام

  • مُشک


چون سپاه نور شد در رزم‌ها

ناگه از شش سو همه همرزم‌ها

نسخه‌های ظلمت و کبر و غرور

سخت پیچیدند و اینک بزم‌ها
 

مُشک

دوبیتی55

نقاش: مائوریس سپیرو | Maurice Sapiro

موسیقی بی کلام  Misha Mishenko - River in My Veins

بشنویم در: آپارات  -  تلگرام

 

  • مُشک

 

عاقبت از شب تو در روز آمدی

فارغ از دیروز و امروز آمدی

بعد از آن ظلمت کنون هنگام نور

این چنین فارغ ز مهروز آمدی

 

مُشک

 

دوبیتی54

 

موسیقی Hinech Yafa از Light in Babylon

بشنویم در: آپارات  تلگرام

  • مُشک

 

رهرویی آرام اما پرخروش

روزگاری در لباس می‌فروش

 

درس‌ها آموخت در آن زندگی

تا که بگذشتش ز دام مردگی

 

بعد شد در کسوت شلغم‌فروش

تجربت فهمید با جان خموش

 

پس سکوتش شد اجین با جان او

هم سکوتش داد آب و نان او

 

در تلاطم‌های آن نقش جدید

خالقش جز رشد او چیزی ندید

 

حال وقت آزمون سخت بود

تاجری دین‌دار و نیکوبخت بود

 

در تجارت شهره بین مردمان

مال و اموالش به ظاهر در امان

 

تا که روزی نوبت دردش رسید

باختش چون موعد نردش رسید

 

غرقه در دنیای پست خنده‌دار

آزمون بد باخت حق کردش به دار

 

جمله مال و مکنتش در لحظه‌ای

شد ز دستش گشت او بیچاره‌ای

 

شکر نعمت، هرچه باشد، واجب است

هرچه داری تو،بدان: او صاحب است

 

قدر دان و باش تسلیم حضور

تا تو را در دم بپیراید به نور

 

باز آمد ماجرایی، نقل گشت

مُشک شد حیران رها از عقل گشت

 

مثنوی1

 

آلبوم کامل Valtari از Sigur Ros

بشنویم در: آپارات - تلگرام

  • مُشک

هر چه ساکت‌تر در اسرار خدا

می‌دهد حق بیشتر از آن ندا

 

هر چه بالاتر روی تو کو به کو

می‌شود پررنگ‌تر کوه از صدا

 

گر چه پرنورند اما ظرف تو

درک خواهد کرد آن یک‌یک جدا

 

صبر و عشقت شد کلید وادی‌اش

در بگردیدن به ره همچون گدا!

 

خدمتش، پیوسته، بی‌چون‌وچرا

این چنین شد کل عالم هم‌صدا

 

باز این مشک آمدش در هوی‌وهای

آتشی زد عاشقان را، بی‌صدا!

غزل5


موسیقی بشنویم : Nym - The Carpenter - Trip Hop Music


  • مُشک


دیرزمانیست ماه آیدم از صوت و نور

گاه ملاقات شد به سرزمینهای دور

حرف و عمل شد یکی از قِبَلِ شاه ما

عشق کلیدش بود اگر نباشی تو کور

مُشک

دوبیتی17


موسیقی بشنویم : سفر مُغ از راجنا | Rajna – Voyage of the Magus


  • مُشک

موسیقی نور دل باز جهیدن گرفت

در طلب قلبها گاهِ دریدن گرفت

گر سخن حق تو راست، گوش کن و گوش کن

از سر صوت است و وصل هرچه وزیدن گرفت

مُشک

موسیقی


ویلون‌سل نوازی فوق العاده آهنگ مومباسا (Mombasa) از گروه 2Cellos


  • مُشک