متون و اشعار مشک

متون و اشعار مشک

انتشار مطالب با ذکر منبع، آزاد است.

طبقه بندی موضوعی

 

هوشیاران را رهی در باد بود

در میان بودند و دل فریاد بود

 

نی چپ و نی راست، قائم بر میان

این چنین‌ بی‌چهرگانم یاد بود

 

نزد ایشان هر مقام از عشق بود

ماه‌ هم از بودشان دلشاد بود

 

در هزاران جا به آنی حاضر و

در سکوت انجام خدمت‌ داد بود

 

زایش و رشد و افول هر جهان

صوت یار و دست اینان زاد بود

 

گنگ و مبهوت تماشاشان بُدم

تا یکی آمد که چون شهباد بود

 

تیز آمد جان من دربرگرفت

بردم آنجا کاندکی آحاد بود

 

...

...

 

آن شبم تا صبح گویی سال بود

گویی عمرم غیر آن، مازاد بود

 

پس کمر بستم به خدمت بعد از آن

در زمین چه داد و چه بیداد بود

 

دادِ حق بیداد نی و داد نی

هرکه فهمیدش، نهان یک راد بود

 

مشک (تلگرام | اینستاگرام)

 

 

غزل36

 

 

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.