متون و اشعار مشک

متون و اشعار مشک

انتشار مطالب با ذکر منبع، آزاد است.

طبقه بندی موضوعی

 

ناکوک بُدم روزی من‌کوک مهیا کرد

دادش همه ابزار و اِستاد تماشا کرد

 

من بودم و کوک خود مشعوف ز بود خود

تا رعدصدایی زد فارغ ز لهاسا کرد

 

هر مسلک و آئینم برسوخت به یک آوا

این گمشده را چشمی از نور هویدا کرد

 

ناگه همه جا تیره می‌دیدم و لرزیدم

آن چشم دمی جانم چون آبی دریا کرد

 

خندیدم و گرییدم رقصیدم و پیچیدم

اما نه منم من بود اویم همه شیدا کرد

 

یک خاطره‌ای آمد در جانَک این عاشق

از کودکی خویش و نوری‌ش که برپا کرد

 

بسیار که چرخیدم تا نور میان دیدم

میدانی و میدانم ماه‌ام چه مدارا کرد

 

جز خدمت و خلّاقی راهی به مه ما نیست

از مشک تو بشنو کو اعصار تمنّا کرد

 

غزل35

 

موسیقی ارکسترال Jo Blankenburg - The Architects of Cronos

ببینیم و بشنویم در: آپارات  -  تلگرام

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.